معنی شریف زاده و نجیب

لغت نامه دهخدا

نجیب زاده

نجیب زاده. [ن َ دَ / دِ] (ن مف مرکب، ص مرکب) آزادزاده. بزرگ زاده. شریف. اصیل. نسیب.

واژه پیشنهادی

شریف و نجیب

نبیل


نجیب زاده

دهقان نژاد

فرهنگ فارسی هوشیار

نجیب زاده

هوزات (در فارسی امروزی خوشذات از این واژه ی پهلوی پدید آمده) هوز هاک نژاده گوهر دار (در فارسی امروزی جوهر دار گویند) خوشزاد خوبزاد بزرگ زاده اصیل گوهری نژاده.

فرهنگ عمید

نجیب زاده

اصیل، بزرگ‌زاده،


نجیب

اصیل، شریف، خوش‌گوهر،
گرامی،

فارسی به عربی

نجیب زاده

ارستوقراطی، فارس، قطب، نبیل

فارسی به آلمانی

نجیب زاده

Ritter [noun], Edelmann [noun]

فرهنگ معین

نجیب

(نَ) [ع.] (ص.) شریف، بزرگ زاده. ج. نجباء.

معادل ابجد

شریف زاده و نجیب

678

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری